زیبا رویی!

ساخت وبلاگ
هرچیزی که این چند روز بر من گذشت یه طرف .. ناگهانی دیدن این شعرم یه طرف.. #یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع بر اهل وجد و حال در های و هو ببست حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست  +من به این ایمان دارم که خدا به زبون اشاره حرف میزنه.. کاش یکم آدمای اطرافم بزرگ و عاقل بودن که نمیخواست اینقد جوش بزنم .. کاش لااقل مامان و بابام بزرگ بودن فقط..د آخه یکی نیست به من بگه تو با این همه دغدغه و کار چیکارت به کنکور تجربی اصن !!! گور باباش .توان مبارزم ته کشیده .خدا کنه این مشکله ختم به خیر بشه  + کاش تا روز تولدم بیام بنویسم حلشون کردم :) یا مرده باشم !  +نمیتونم بیام بهتون سربزنم بچه ها بعدا جبران میکنم :/ ممنون از همتون برچسب‌ها: شرح حال زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 17:35

چن روزه هی از بابام اصرار که پاشو بریم عقد دختر دوستش هی از من انکار .. امروز بعد کلی مقدمه چینی اومده میگه : میدونی واس این میگم که دختر خوب نیس منزوی باشه دختر باید تو جامعه باشه :| داداشم : واویلان به این گفتی منزوی ؟؟ این فقط شباتو خونه پیداش میشد که این هفته همونم نبود:| من: این ننته اسم واس چی دارم پس؟؟ بابا : نه منظورم یه اجتماعیه که این دیده بشه  من: برای این اسم گذاشتی نگی این  داداش:خخخ فمیدی منظور بابارو؟؟ میخاد بندازتت به یکی راحت شه از دستت من:/ بابا: آ باریکلا پسر باهوشم :)) والا چیه بره از دسش راحت شیم  من: وایسا برم ببینی چطو برکت از خونت بره بی لیاقتا :/ بابا: ن بابا فقط یخچالمون به این زودیا خالی نمیشه :/  یکی به من بگه این دختر لوسای بابایی دقیقا کیان؟؟؟ ما دوتا که سایه همو با تیر میزنیم:/ تنها موقع پایه شدنمون باهمم وقت ریدن رو بقیس:/  ینی یه جوریه که هم از حرف زدن باهاش متنفرم هم از حرف نزدن باهاش :/  ولی خودمونیم بفهمه چه غلطی کردم بگای سگ میرم :))) اما خب میدونید زندگی همین هیجانات باحال ناکه :) وقت عمل هی به خودم میگفتم اگر صندلی زیرپام دربره یه تیکه گوشت فلج که میشم هیچ بیاد اینجا ببینتمم همه چی لو میره بدبخ میشم :/ ولی هیچی نشد :) برچسب‌ها: شرح حال زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 17:35

شجاعت چیه؟ ترس چیه ؟ شجاعید یا ترسو؟ تاحالا ماجرایی پیش اومده که بتونید بگید بخاطر اون آدم شجاعی به حساب میاید یا ترسو؟؟ تاحالا از خودتون پرسیدید؟؟ زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 8:23

چقد دلم میخواد بنویسم الان ..از چی؟؟ نمیدونم ! مثلا از خاطره هام شاید ، ازبرنامه ریزیام واسه آینده ، از الان که اصن نمیدونم داره چی میشه...میدونی همیشه ذهنم صدجاهست . گاهی وقتا فکر میکنم کاش میشد هم زمان همه چیزایی که تو سرته رو بگی تا خالی خالی بشه و چیزی از قلم نیوفته که باز تا حرف اومد از دهنت دربیاد یاد اون یکی موضوع بیوفتی تمرکزتو از دس بدی و نفهمی اصن چی داری میگی !حالا اینارو ولش کن ..همون خاطره بهتره !  امروز هوا ابریه و آخرای پاییز کم کم و نمیدونم سردی هوا نسبت به سالای دیگه بیشتر شده یا من اینجوری حس میکنم ؟! هرچیه که یاد زمستون و خاطراتش میوفتم هی..!  یه روز صبح جمعه بود و رو کوه ها تمام  برف نشسته بود و من از ذوق داشتم میمردم آخه قرار بود با استالین و گروه کوهنوردی پسرخالش بریم کوه ...اما از شانس خوب یا بد من ، این پسرخاله جان فوق العاده با من بدن و من هم با ایشون !! من اصن قصد نداشتم که اون روز به این قشنگی رو خراب کنم اما اون نزاشت و همون اول راه بساط تیکه پرونی و پوزخندای مزخرفشو با اون پک و پوز کج وکولش به نمایش گذاشت و حسابی حالمو گرفت . من با خودم همون اول راه عهد کردم حال اینو نگیرم اسممو عوض میکنم ! خلاصه که در راه رفتن بودیم و بنده هم درکمین که چیکار کنم و رییس گروهشونم دائم رو مخ من که اطلاعاتشو از شجره نامم کامل کنه  ...و اینم بگم که کل گروهم حسابی هوای من و زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 8:23

میشه نوازشم کنی ؟؟قول میدم دیگه هیچی نخوام ازت از بعدش.. خواهش میکنم کمکم کن نترسم اینبار...کمکم کن تمومش کنم این قصه رو و باز بخاطر ترس یه قصه ناتموم نسازم که هربار با یاد آوریش از ترس هی بمیرم هی بمیرم...همه میخوان مث من شجاع و ریلکس باشن من ازت میخوام دعاشونو اجابت نکنی...فقط این ترس لعنتی رو تو این مدت ازم دور کن کمکم کن از پسش بربیام..خواهش میکنم..اگر روز بعدش حتی آخرین روز زندگیمم باشه من هیچ گله ای ندارم اونوفت راصی میشم به رضای تو ..فقط الان بزار حقموبگیرم تنام نزار خدا..میترسم ازشونبرچسب‌ها: شرح حال زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 50 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 20:29

+بله این کاردستی شمسی سه ساله از جعفرآباد نیست این جامدادیه که من واس داداشم ساعت ده شب درستش کردم:| دراین بگم براتون که همه چیو با تف چسپوندم:| آخه کدوم پسر جامدادی درست میکنه؟؟؟:| فاعک  خطاب به معلمش: ینی به حدی رسوندی که توخونه وقتی میگه معلمم فلان گفت من جلو بابامم میگم گه خورد هم لایک میکنه هم کامنت میزاره :/ + پارتی با شما سه تا اراذل و اوباش فقط اونجاش که مث جنتلمنای فرانسوی میشینین و تا لامپا خاموش میشه وآهنگ تکون بده آرش پلی میشه مث تشنجیا میریزید وسط و صدا خر زایمان کرده درمیارید:))) +یه وقتایی چقد زن بودن سخته ..وقت دل هره ،وقت دل تنگی ،دل شکستگی،وقت سکوت!هرچیو بتونی تو خودت بکشی و خفه کنی یه سری چیزا هیچ وقت سرکوب نمیشن ..فقط خودتو گول میزنی!برچسب‌ها: شرح حال زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : جامدادی, نویسنده : emmi-diary بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 3:43

صادقانه بگم که دلم خیلی شکست خیلی اما تنها چیزی که باعث شد مث خودش بچگونه رفتار  نکنم این بود که یه روزی قول دادم خوب تمومش کنم  و اینم میدونم که شبا ته قصه آدماس ..ته قصه بدباشه انگار یه چیزی تو وجود آدم میمیره ..پس بهتره باعث و بانی بد بودن ته قصه آدما نباشیم .چون دنیا خیلی کوچیک تر از این حرفاس .بیخیالش :) تقصیر خودم بود . وقتی خودت قصه حماقتو بنویسی و امضا کنی بعدش نباید آه و ناله کنی و نخای ببخشی :)

+خدایا هرجای دنیاس امیدوارم خیرت همونی باشه که میخواد


برچسب‌ها: اعتراف زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 3:43

برادر بزرگتر داشتم فک میکردم چقد خوب میشد یه داداش بزرگ تر از خودم داشتم واس وقتایی که حالم اینجوریه..بعدش فک کردم موضوع درواقع داداش بزرگ نیس بحث تکیه گاه هس و حس امنیتی و آرامشش، که خب خدارو دارم تازه دو برابر قوی تره و باحال تر و اپن مایند تره هی هم پیلت نمیشه بگه چته خودش میفهمه بغلت میکنه مثلا فک کن داداشم داشتی حالاتازه اگههه فاز صمیمی بینتون برقرار بود میشد بری تو بغلش خب نمیگفت این وقت چه مرگته؟؟ بعد میخواستی چی ج بدی ؟؟ میشد ج ندی؟؟ اینقد رو مخت میرفت که بگی گه خوردم وبعد چطوری میخواستی بگی یه پسر دلمو شکونده؟؟؟ اونم حتما میگفت عزیز دل برادر بیا منم میزنم دندونا و استخوناتو میشکنم که دیگه نتونی بری بیرون که کسی بیاد دلتو بشکنه !! بعد همیطو داشتم فک میکردم که آخرش بلند گفتم :خدایا شکرت که من داداش بزرگ ندارم :/  بابام ی طوری بم زل زده به نظرتون چشه؟؟برچسب‌ها: هذیون +  [ تاریخ ] شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶ [  ساعت ] 11:48[ نویسنده] امیلی  |  زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 3:43

بازی

امروز به خودم قول دادم هرطور شده قانون و قاعده این بازیو یاد بگیرم!

+فقط بشین و ببین! 


برچسب‌ها: هذیون

+  [ تاریخ ] شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶ [  ساعت ] 22:52[ نویسنده] امیلی 


زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 3:43

یکی بگه نسکافه واسه یه انفولانزا گرفته رو به موت دماغوی چش و دماغ سرخ کرده بده یا ن ؟؟
زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 45 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 8:40

یک ساعته منتظرم بخوابن تا بلند شم به زندگیم برسم :| 

شمام مث منید یا من مریضی چیزی دارم؟؟؟

بخوابید دیگه بابا اهه

زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 39 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 8:40

با دوتا پتو روم و چشای پراشک  که هیچ جارو نمی بینه و دستی که دائما بنده به دماغ مبارک بازم دس از سر بلاگفا برندارم و این تلاشم ستودنیه:|  تنها قسمت قشنگ امروز میتونم به این شاره کنم که یه گردنبند قشنگ گیرم اومد که از همه کادوهایی که تا الان گرفتم واسم دوس داشتنی تره .به محض بهتر شدن حالم عکسشو به این پست اضاف میکنم پشمالو راهی کردم بره پی زندگیش چون اشتباه بود..همش قرار بود ناراحت باشه از اینکه هیچ کاری از دستش برام برنمیاد و من زندگیم سراسر سورپرایزه متاسفانه ...اما سخته..حسابی بش محتاجم!خداکنه زودتر تموم شه و زندگیم برگرده به روال تنهایی سابقش.. با اینکه حسابی تنها میشم اما سیری فحش فاگلی دادم و ازش خواستم هرچه سریع تر واس ویزا اقدام کنه و خودشو از این جهنم راحت کنه....ینی الان خودم و خودم! بقیم که عموما نبودن . از اولش این وبو زدم که همه چیو بنویسم و جوری که دوس دارم زندگی کنم چه خوشی چه غمو خالی کنم تا تو دنیای واقعی با ارامش بهتر و روحیه بهتری ظاهر بشم و حال ادمارو بد نکنم! هرکی دوس نداره نخونه .هرکی موج منفی میگیره!! آدما قرار نیس همیشه خوب باشن قرارم نیس همیشه بد باشن!!!! کارایی که باید بکنم اول اینکه هرچی سریع تر خوب بشم .فردا چه خوب باشم چه نباشم باید عالی باشم و لطفا واسم دعا کنید چون روز مهمیه برام !بعد خوب شدنم باید یکی یکی خواسته ها و هدفامو بنویسم و عملیشون کنم . دلم زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 46 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 8:40

+خداروشکر که به خوبی و خوشی تموم شد و البته خاطرنشان کنم که یک هفته بخاطرش جوون کندم و نصف سرماخوردگیمم بخاطر همونه .. +فقط اونجاش که گیر داده بود این عکسه خودت نیستی :| + داداشم اومده میگه: اصول دینو بگو  برگشتم میگم: توحید ،نبوت ،امامت ،عدل ،مواد:/هرهر داره میخنده الان:| آخه من الان ننه بابامم یادم نمیاد تو اصول دین میپرسی ؟؟ قبلشم اسم دوازده امامو پرسیده .بش میگم چرا میگه میخوام با آمادگی بری اون دنیا:| +جنس دست مال کاغذیا واقعا افتضاحه ، تفم نگه نمیداره ! +کاش حال داشتم بلند شم برم ضبطش کنم .خیلی خوشگل داره میزنه :( +بعدا نوشت: لازم نیست همیشه خوب بمونید یه وقتایی یه چیزی بگید تا طرف همیطو از ماتحتش بسوزه تا بفهمه جای خودش بودن چه حالی داره و جای شما بودن چ حالی!!برچسب‌ها: شرح حال زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 72 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 8:40

+امروز تولد استالین بود و خیلی دوس داشتم کنارش بودم و اما نشد! و فک کنم ک اینقد بش خوش گذشته باشه که جای خالی من حس نشده باشه  و براش کلی خوشحالم چون همه چی تو زندگیش خیلی داره بهتر و روبه راه تر میشه و امیدوارم که به زودی و تواین سن جدید بشه باب دلش و خط آرزوش منطبق با خطی که خدا واسش نوشته باشه :) +فوق العاده گیج و سردرگمم و حال روحیم هی بدتر میشه و من تقریبا دس روی دس گذاشتم و هیچکاری واس خودم نمیکنم و تنها نکته مثبتش این بود که ماشینو برداشتم و کلی گاز دادم و دلگیریمو خالی کردم و عجیب نترس شده بودم چون اصولا میترسم که تند برام بخاطر خاطره بدی که هی جلو چشم رژه میره.. کاش زودتر واس خودم یه راهی به ذهنم برسه..کل وقتم داره میگذره و من ن میفمم چی میخونم ن میفمم چطور زندگی میکنم  +از دست پشما زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 7:46

+سرما خوردم شدید! بعد ده سال پنی سیلین زدم دوتا!!! خخ هنوز مثل بچگیام میترسیدم:) مثل همیشه وقتی مریض میشم خودم باید فکر خودم باشم فقط:) منشیه هروقت می بینتم میگه باز که تنها اومدی :) نگاه با ترحم هیچ وقت دوس نداشتم!! هیچ وقت.نمیزارمم! +قطعا این روزای سخت باز قشنگ ترین لحظات زندگیم و قوی ترین روحیاتم کلید میخوره و باز من با لبخند بانگاه بهش ذوق میکنم:)فقط تحمل کن :) +نمیدونید بدونید که پشمال بهترین دوست منه و اصن بد نیست اصن.مرسی خدا..تنها کسیه که کفری نمیشم وقتی میگه:" هرچی خیره"چون از ته دلشه!! #گلودرد_فکرقوی_نفرت_سقف آرزو_جدی #خوشحالبرچسب‌ها: شرحال زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : سرماخوردگی, نویسنده : emmi-diary بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 7:46

خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم  خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم خوب میشم 

+امافراموش نمیکنم ..هیچ وقت

#از شعاراش متنفرم.


برچسب‌ها: شرح حال زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 7:46

عصر با خاله و دوستش رفتم پیلاتس !خب درواقع باشگاهی که خودم میرفتم، هم مدرن تر بود ،هم فان تر و هم مربی خوش هیکلی داشت و من اصولا از اون دسته آدماییم که فک میکنم مربی باشگاه باید خودش خوش هیکل تر همه باشه!! اما خب یه مزیتی که داره اینه که عصره و واقعا صب بخام برم باشگاه بهترین ساعت درس خوندنمو برفنا میدم و مامانمم هی میخواد غر بزنه به جونم پس بین بد و بدتر قطعا بدو انتخاب میکنم!! دوس ندارم هیکلم بهم بریزه وقتی بقیه رو می بینم که پشت کنکور نشستن شبیه پنگوئن کردتشون حالم بهم میخوره از شکم و پهلو به شدت بیزارم!!#عصر_خوبی_بود شبش با ونوس رفتیم بیرون استاف کراست و سیب زمینی سفارش دادیم که واقعا مزخرف بود  مزه نون و پنیر و کره محلی میداد وقتی گردو گذاشتی کنارش با نون تست!!!وبا مخلفات و یکم گوشت سگ زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 19:19

بعضی وقتا مخصوصا فقط باید بنویسی که گفتن و نوشتن یادت نره!!  وقتیایی که قرص حرفای ناگفتتو با یه قلپ بغض میدی پایین و زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 8:36

+اولین بارون پاییزی امسال شهرما:*  #گو& زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 46 تاريخ : شنبه 4 آذر 1396 ساعت: 2:10

عصری خالم داشت واسم توضیح میداد که: >  زیبا رویی!...
ما را در سایت زیبا رویی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emmi-diary بازدید : 54 تاريخ : شنبه 4 آذر 1396 ساعت: 2:10